من رضا توکلیام. ۲۲ سالمه و دارم خودم رو برای شروع یک زندگی مستقل آماده میکنم. بعد از ۴ سال درس خوندن در رشتهی تجربی در دبیرستان، بهمعنای واقعی فارغالتحصیل شدم چون اصلا کنکور تجربی ندادم و طبیعتا به دانشگاه هم نرفتم. از خوششانسی زیاد نیازی به سربازی رفتن نداشتم چون بهدلیل سوابق رزمندگی بابام تونستم بهسادگی معافیت بگیرم.
به قول اطرافیانم؛ درس که نخوندی! سربازی که نرفتی! تو جامعه هم که نبودی و آداب معاشرت هم بلند نیستی! پس نهتنها کسی بهت زن نمیده! بلکه هیچ آیندهای هم نداری! 😊
جدا از سختیهایی که بهواسطهی دانشگاه نرفتن روی دوش من بود، باید ذهینت اینکه هیچ آیندهای نداری رو هم عوض میکردم. باز هم از خوششانسی خیلی زود این کار رو کردم. بعد از تموم شدن دبیرستان کار روی سایتم رو شروع کردم. روی یه مجلهی خبری کار میکردم و به خانواده گفته بودم که با این سایت -که کلی طرح و برنامه براش چیده بودم- خودم رو نشون میدم. چندماه بعد از کار انفرادی روی «مجموعهی زندگی» تونستم از بین ۸۵ اثر که در دستهبندی «سایتهای خبری» در جشنواره وب و موبایل ایران (IWMF) شرکت کرده بودن، جز ۵ سایت نهایی انتخاب و نامزد جایزه بهترین سایت از نگاه داوران بشم.
با یکی از دوستانم در اختتامیه جشنواره بودم. کاملا میدونستم که من هیچ شانسی برای گرفتن تندیس ندارم اما از اینکه کارم تو مدت کمی دیده شده بود، خوشحال بودم. سایت «آخرین خبر» بهعنوان برگزیده انتخاب شد. سایتی که میدونستم یه تیم بزرگ دارن روش کار میکنن ولی من فقط خودم بودم، تک و تنها. هر روز دربارهی مدیریت کسب و کار و مدیریت سایت میخوندم و چیزای جدید یاد میگرفتم. خیلی زود با پذیرفتن پیشنهاد تبلیغات هرچی که برای سایت هزینه کرده بودم رو هم درآوردم و به درآمد رسیدم.
حضور سایتم در جشنواره و بعد درآمد از اون و همینطور دیدنِ علاقهی من به یادگیری در این حوزه، باعث شد که خانواده معادلات قبلیشون بههم بخوره و نگاهشون عوض بشه.
من تنهایی کار میکردم ولی «مجموعهی زندگی» قرار نبود یه کار انفرادی باشه. «مجموعهی زندگی» هدفش این بود که دربارهی مجموعهای از سرگرمیهای انسان برای زندگی باشه. اگر بخوام داستان این سایت رو بگم باید خیلی برگردم عقب، به سهچهار سالگیم!
من از قبل از اینکه مهدکودک برم، پشت کامپیوتر مینشستم. خیلی دوست دارم که بگم برنامهنویسی میکردم و کد میزدم ولی راستش فقط بازی میکردم یا نقاشی میکشیدم. از سن کم به دستگاههای دیجیتال (مثل کنسولهای بازی و سیدی پلیر) علاقه داشتم و وقتم رو تاجایی که اجازه میدادن با اونا پر میکردم. بازی و تماشا فیلم و انیمیشن. از هشتنه سالگی آنلاین شدم و توی سایتهای مختلف چرخ میزدم و همیشه دوست داشتم سایت خودم رو داشته باشم. اما اون موقع دورانی بود که فکر کنم تازه وبلاگنویسی مطرح شده بود. منم چندسال بعد در ۱۳ سالگی اولین وبلاگم رو در بلاگفا ساختم. وبلاگی بهاسم «گیمزآر». میخواستم اسمش ترکیب بازی و رضا باشه که شد این. مدتی توی وبلاگ مینوشتم تا اینکه تصمیم گرفتم کار رو گسترش و یک تیم تشکیل بدم!
خیلی جدی از همون سن میگفتم که من میخوام توی اینترنت برای خودم کار کنم. این طرز فکر باعث شد چندتا از دوستان مدرسه که اونا هم وبلاگ داشتن رو دور هم جمع کنم تا یک وبلاگ گروهی بزنیم.
من و دوست صمیمیم وبلاگ درمورد بازی ویدیویی داشتیم. یکی دیگه از دوستام ورزش، یکی کیهان، یکی دربارهی آموزههای قرآن و یکی دیگه آموزش دور زدن فیلتر و فروش فیلترشکن! همه رو جمع کردم و نظرشون رو دربارهی یه کار گروهی پرسیدم و همه قبول کردن. منم چون موضوعاتمون دربارهی همهچی بود، اسم «مجموعهی زندگی» -که اون موقع بیشتر میگفتم لایفکالکشن- رو روی وبلاگ گذاشتم.
برای وبلاگ مثل برنامههفتگی مدرسه، یک برنامههفتگی موضوعی مشخص کردم که کی چه روزی باید چه مطلبی بزاره و اون برنامه رو منتشر کردم توی وبلاگ و نوشتم: «این وبلاگ تا روز نابودی اینترنت طبق برنامه فعالیت میکند»
بعد از شروع کار همه هیجان داشتیم و دوستای دیگهمون رو هم دعوت کردیم و به ۱۰ نویسنده رسیدیم ولی خیلی زود همه کار رو ول کردن و رفتن! چون در واقع کار نبود، تفریحی بود که انگار تا وقتی توی مدرسه دور هم بودیم لذت داشت. یه ضربالمثل چینی هست که میگه: «شب، باد برخاست و نقشههایمان را با خود برد.»
بعد از ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ وبلاگ «مجموعهی زندگی» دیگه هیچوقت آپدیت نشد.
خودم تنهایی در دوران دبیرستان یه وبلاگ دیگه به همین اسم راهاندازی کردم و بعضی وقتا مطالبی منتشر میکردم ولی جدی نبودم. در این دوران داشتم به یک برنامهی واقعی برای یک کسب و کار اینترنتی فکر میکردم. در نهایت ایدهای که داشتم رو به سه تا از دوستام گفتم و موافقت شفاهی اونا رو گرفتم ولی بعد از کنکور هر کدوم به یه سمتی رفتن و من دوباره تک و تنها باقی موندم ولی باز هم شروع کردم.
از اون زمانی که سایت «مجموعهی زندگی» رو راهاندازی کردم و تونستم باهاش ذهنیت خانواده رو نسبت به کسب و کار اینترنتی تغییر بدم، چهار سال گذشته ولی دیگه سایتی به اون اسم وجود نداره. کل داستان شکلگیری و فعالیت «مجموعهی زندگی» تجربهای شد برای یک کسب و کار جدید. کسب و کاری که در حال حاضر روی اون کار میکنم و به آیندهی اون امید زیادی دارم.
«فوربو»
فوربو (Furbo) یه کلمهی ایتالیایی بهمعنای باهوش هست و بهدلیل علاقهای که به لوچانو پاواروتی (خواننده اُپرا) و زبان ایتالیایی داشتم اون رو بعد از یکماه جستجو پیدا کردم و روی یک کسب و کار اینترنتی در حوزهی دیجیتال مارکتینگ گذاشتم. کسب و کاری که از تیر ۹۷ کار خودش رو شروع کرده.
بعد از تجربهای که از سایت «مجموعهی زندگی» بدست آوردم، تصمیم گرفتم یه کار جدیتر و با برنامهتری رو شروع کنم. مثل مربیهای فوتبال که دوست دارن توی اوج از تیم خداحافظی کنن، من هم «مجموعهی زندگی» رو وقتی ول کردم که اوضاع خوبی داشت. سایت واقعا در بهترین وضعیت عمر دوسالهی خودش بود. اما مشکلی وجود داشت. مشکلی که روز به روز تحمل کردنش برای من سخت میشد.
من داشتم اطلاعاتم رو دربارهی کسب و کار و دیجیتال مارکتینگ در راستای بهبود «مجموعهی زندگی» افزایش میدادم. اما هر چی بیشتر یاد میگرفتم، متوجه میشدم که چقدر توی این سایت من راههای اشتباهی رو رفتم. راههایی که واقعا برگشتن ازشون سخت بود. به همینخاطر جلوی حرکت توی یه مسیر اشتباه رو گرفتم و برنامهای چیدم که از اول شروع کنم.
توی پرانتز بگم که «دوران اوج سایت» با «مسیر اشتباه رفتن» برای من در تناقض نیست. من داشتم تا ثریا میرفتم ولی با دیواری کج 😊
در واقع با یادگیری بیشتر، وسواس من در کار کردن بیشتر میشد و ترجیح دادم که مسیر بهتری رو برای کار کردن پیدا کنم. «فوربو» رو ساختم و سعی کردم از همون اول حواسم به همهچیز باشه.
«فوربو» یک سایت آموزشی در حوزهی دیجیتال مارکتینگ هست که میخواد سعی کنه آسون یاد بده. همه اطلاعاتم دربارهی کسب و کار اینترنتی رو بهشکلی ساده میخواستم به بقیه یاد بدم چون خودم ساده یاد نمیگرفتم.
مزیت اصلی «فوربو» محتوای اونه. تقریبا توی همهی فرمهای محتوا سعی کردم اطلاعات رو آسون و ساده ارائه بدم. مقالات سایت بهشکل متنی بازدیدکننده و رتبههای خیلی خوبی در گوگل دارن. بهغیر از متن، بهشکل ویدیویی هم محتوای فوربو در سرویس «دانشگاه فوربو» در دسترس هست و بیشتر از ۲ هزار دانشجو داره. بعضی از مقالات سایت که بههم مرتبط بودن توی یه کتاب الکترونیک جمع شدن و مجموعهی این کتابها «کتابخانه فوربو» رو ساخته که اونم تا زمانی که نیاز به عضویت داشت، بیشتر از ۲ هزار عضو داشت. محتوای آموزشی «فوربو» حتی بهشکل صوتی هم در قالب پادکست، چندماه بعد از راهاندازی سایت، منتشر شد و چیزی نمونده که تعداد دانلود اون ۳۵۰ هزار بار رو رد کنه.
درآمدزایی فوربو تا حالا وابسته به تبلیغات و اسپانسر بوده ولی مدل درآمدزایی جدیدی در سرویس «دانشگاه فوربو» طراحی شده که قراره توی اون برخی از کلاسهای آموزشی بهشکل غیر رایگان عرضه بشن. قبل از این مدل، تمامی فعالیتها و محتوای تولیدشده بهشکل رایگان در دسترس قرار میگرفت.
«فوربو» حاصل تجربهی تقریبا ۱۰ سالهی من از حضور توی اینترنت -بهعنوان تولیدکننده محتوا- هست. مثل درخت کوچیکی میمونه که داره رشد میکنه و هر شاخهی اون یه بخش از بازاریابی دیجیتال رو نشون میده. در حد همین سایهی محدودی که تا الان ایجاد کرده، آدمهای زیادی رو تونسته به زیر خودش بکشونه تا خیلی ساده و راحت بتونن به شاخههای بازاریابی دیجیتال نگاه کنن.
هرچی من بیشتر یاد بگیرم، «فوربو» هم بیشتر رشد میکنه و هدف من توی این راه یادگیری و یاد دادن هست.
«فوربو» کسب و کاریه که هرکسی که بخواد دربارهی دیجیتال مارکتینگ اطلاعات بدست بیاره، میتونه توی فرمهای مختلف محتوا با توجه به سلیقه و شرایطی که داره، سریع بهمحتوای با کیفیت دسترسی داشته باشه و ساده و آسون موضوعات رو یاد بگیره.
موفق باشی رضا جان
مرسی آقای گرشاسبی 🙌
شما عالی هستید
مرسی از لطفتون 🌹